به گزارش تحریریه، تارنمای نشریه آمریکایی «نشنال اینترست» نوشت، ایالات متحده از زمان تجربه تأثیرات اقتصادی تحریم نفتی ۱۹۷۳، جریان آزاد نفت از خلیج فارس را برای امنیت اقتصادی و ملی خود بسیار مهم می داند. بیش از پنجاه سال از وقایع آن سال می گذرد، ایالات متحده اکنون در حال بررسی یک پیمان امنیتی با عربستان سعودی است، پیشنهادی که حداقل تا حدی ناشی از اهمیت فرضی دسترسی ایالات متحده به نفت خلیج فارس است.
واشنگتن بر این باور است که خلیج فارس به چند دلیل برای منافع امنیتی ایالات متحده اهمیت دارد. نخست اینکه ایالات متحده ترانزیت ایمن نفت از خلیج فارس را به عنوان یک نگرانی اقتصادی و امنیتی حیاتی می داند. دوم، تسلط بر خلیج فارس به معنای تسلط بر سه نقطه مهم در تجارت دریایی است یعنی تنگه هرمز، کانال سوئز و تنگه باب المندب. سوم، سرمایه گذاری مازاد نفت عربستان در تعهدات دولت ایالات متحده، ارتباط بازار جهانی نفت را به قیمت دلار آمریکا حفظ می کند. این امر در حفظ موقعیت دلار به عنوان ارز ذخیره جهانی اهمیت دارد و برتری مالی ایالات متحده را تضمین می کند.
دلیل چهارمی هم وجود دارد: اگر ایالات متحده به طور مستمر بر منطقه تسلط نداشته باشد، یک قدرت بزرگ رقیب (اتحاد جماهیر شوروی سابق و اکنون چین) به دنبال وارد کردن منطقه به حوزه نفوذ خود خواهد بود.
با این حال، از دهه ۱۹۷۰ اقتصاد جهانی و پویایی امنیت ژئوپلیتیکی به طور چشمگیری تغییر کرده است. آیا خلیج فارس همچنان برای امنیت ایالات متحده حیاتی است و ارزش یک تعهد امنیتی اضافی را دارد؟
نخست، مسئله همیشه مهم نیاز غرب به نفت خلیج فارس و ترسی است که تحریم نفتی ۱۹۷۳ آن را القا کرد. حال آنکه ایالات متحده یکی از تولیدکنندگان برتر نفت بوده و حتی در طول همان دوره نیز یکی از بزرگترین مصرف کنندگان نفت بود. بنابراین، اقتصاد این کشور با وجود تولید خود، همواره به واردات نفت اضافی نیاز داشت. به عنوان یک قدرت نفتی رو به رشد در دهه ۱۹۷۰، این پویایی به عربستان سعودی و اوپک در برابر اقتصاد ایالات متحده قدرت داد. با این حال، از دهه ۱۹۷۰، ایالات متحده تلاش های قابل توجهی برای کاهش وابستگی خود به نفت خارجی انجام داده و این کار را با موفقیت به سرانجام رسانده است. علاوه بر این، بازار کنونی نفت بسیار انعطافپذیرتر از بازار دهه ۱۹۷۰ است، به این معنی که اکنون برای بازار تطبیق با تغییرات بسیار آسانتر است.
دوم، دو نقطه از سه حوزه مهم دریایی، کانال سوئز و تنگه باب المندب در دو طرف دریای سرخ، دارای اهمیت مطلق نیستند و تجارت می تواند به جای آن پهنه آبی در اطراف دماغه جنوبی آفریقا حرکت کند. اگرچه این مسیر بسیار طولانیتر است و تجارت را دچار اختلال میکند، اما بعید است که از نظر اقتصادی ویرانگر باشد. در حادثه سه سال قبل برای کشتی Evergreen که کانال سوئز را مسدود کرد، تأثیر مستقیم بسته شدن کانال احساس شد.
در مناقشه کنونی در خاورمیانه، حوثیها از تنگه باب المندب برای اهداف خود بهره برداری کردهاند. تنگه هرمز که ۲۰ تا ۳۰ درصد مصرف روزانه نفت جهان باید از آن عبور کند هیچ مسیر دریایی جایگزین واقعی ندارد. با وجود همه تهدیدات، بسیاری از کارشناسان توانایی ایران در محاصره و بستن تنگه را زیر سوال می برند.
علاوه بر این، ایالات متحده قبلاً تهدیدات ایران در زمینه دسترسی به نفت را با موفقیت مدیریت کرده است، پس حالا چرا باید تعهدات خود را در قبال منطقه افزایش دهد تا دوباره این کار را انجام دهد؟
همچنین این ادعا وجود دارد که تعهد ایالات متحده به خلیج فارس برای محافظت از برتری دلار از طریق احیای پترودلار ضروری است. علیرغم گمانه زنی های مداوم در مورد کاهش قدرت دلارهای نفتی بر سیستم ارزی جهانی، ما در واقع شاهد کاهش شدید قدرت مالی ایالات متحده نبوده ایم. یک دلیل بزرگ برای این روند آن است که سیستم مالی جهانی فاقد یک جایگزین قانع کننده است. یورو فاقد یک جایگاه ایمن برای ارز ذخیره جهانی بوده و سرنوشت یوان بسیار غیرقابل پیشبینی است.
تغییرات قریب الوقوع در بازارهای انرژی با معرفی انرژی سبز در ۲۰ تا ۵۰ سال آینده نیز به این معنی است که ایالات متحده باید به سرنوشت دلار نفتی از الان فکر کند، نه اینکه تعهد خود را به سیستم دلاری نفتی با ضمانت های امنیتی دوچندان کند.
در نهایت، این فرض نهایی هم مطرح است که اگر ایالات متحده به طور مداوم تسلط خود را در منطقه حفظ نکند، یک قدرت رقیب به آرامی شروع به نفوذ کرده و نفوذ خود را گسترش خواهد داد و به تهدیدی حیاتی تبدیل خواهد شد. همین مسائل به عربستان سعودی اجازه داده است که قدرت خود را در روابط با آمریکا افزایش دهد تا بدون دادن امتیاز به آنچه می خواهد برسد. ایالات متحده به طور تزلزل ناپذیری به عربستان سعودی متعهد باقی مانده است، حتی در شرایطی که این پادشاهی به طور یکجانبه تولید نفت را کاهش داده، جنگی را در یمن به راه انداخته و یک رشته طولانی از نقض حقوق بشر، از جمله قتل جمال خاشقجی، روزنامه نگار مخالف را مرتکب شده است.
بزرگ کردن بیش از حد اهمیت خلیج فارس موجب تعهد بیش از حد آمریکا می شود و نشان دهنده تخلیه مداوم منابع ایالات متحده است. واشنگتن نگران نفوذ چین در منطقه است. با این حال، وضعیت کنونی، چین را از صرف هزینه های امنیتی معاف کرده است حال آنکه چین به میزان بسیار بیشتری نسبت به ایالات متحده به واردات نفت خلیج فارس وابسته است. با این حال، چین به لطف ارتش ایالات متحده، آزادانه به نفت خلیج فارس دسترسی ایمن دارد. به طور قطع تجدید نظر در این استراتژی ضروری است.
پایان/
نظر شما